وب‌سايت رسمی رضا يعقوبی

آخرین مطالب

شرح بيت حافظ / رضا يعقوبي

 

 

 

شرح بيت (با استشهاد به ابيات خود حافظ):
پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حكايت‌ها بود
اين بيت از ابيات مشكل ديوان حافظ است و شارحان هر كدام به نحوي به آن پرداخته‌اند.در شرح آن مي‌گوييم:
پير حافظ از آن جهت گلرنگ است كه پيمانه كش است(پير پيمانه كش من كه روانش خوش باد) و گلرنگ بودن او به خاطر اين است كه خرقه اش به خاطر پيمانه كشي به مي، كه گلرنگ(به رنگ گل) است آلوده شده است(همچو گل بر خرقه رنگ مي مسلماني بود؟) و اين بر خلاف نظر شارحاني است كه پير گلرنگ را خود شراب مي‌دانند.چرا كه جان بخشي به اشيا تا بدين حد اولا دور از حد بلاغت است ثانيا چه وجهي دارد كه شراب در حق ازرق پوشان رخصت خبث ندهد و از آشكار كردن طينت نازيبايشان منع كند؟ چگونه مي‌توان بين اين امر و نهي با شرابي كه اصلا معلوم نيست چرا در حق ازرق پوشان رخصت خبث نمي‌دهد، ارتباط برقرار كرد؟ و اگر اشكال شود كه پس با اين اوصاف پير حافط چه كسي است كه پيمانه كش و گلرنگ و خطاپوش(آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد) و گاهي پير مغان(مشكل خويش بر پير مغان بردم دوش) ؟ بر هيچ شارح و حافظ‌ شناسي معلوم نيست و نشده كه آيا اساسا حافظ پير و مرادي هم داشته است يا نه.از مقدمه محمد گلندام مي‌دانيم كه استاد درسي او قوام الدين عبدالله بوده است كه نامش در كتاب شدالازار هم آمده است.اما آيا همو عارف و مراد حافظ بوده است يا پير حافظ شخصيتي پنهاني يا حتي شعري است؟ نمي دانيم.
نكته ديگر اينكه بيت مذكور آرايه تضاد دارد و گلرنگ در مقابل ازرق پوش امده است.ازرق يعني كبود و چون صوفيان خرقه كبود مي‌پوشيدند، مظهر صوفيان ريائي، ازرق پوش بودن است.ريشه واژه زَرِقَ در زبان عربي به معناي كبود است و ازرق هم همين معنا را دارد.پس خالي از وجه نيست كه بگوييم صوفيان در اثر پوشيدن لباس كبود به ازرق پوشان معروف شدند و به خاطر گرايش به ريا ازرق پوشي به ريايي بودن تعبير شد و از اينجا واژه زرق به معناي ريا پيدا شد وگر نه در زبان عربي زرق به هيچ وجه به معناي ريا و نفاق نيست و فقط در فارسي همين معنا را دارد.حتي زرق و برق به معناي تجمل هم در عربي وجهي ندارد و زرق به معناي كبودي و ازرق(به صيغه افعل) به معناي كبود رنگ و صفت است.بدين ترتيب تقابل مذكور معناي بيت را روشن مي‌كند:پير گلرنگ كه به خاطر صفاي باطن و پرهيز از ريا از آلوده شدن لباسش به مي (گلرنگ شدن) ابائي ندارد، در مقابل ازرق(كبود) پوشان(كه اهل زرق و نفاق هستند)، اجازه بدگويي و پرده دري نداد و گر نه از پليدي باطن آن‌ها داستان‌ها براي گفتن داشتم.توسعا حافظ مي‌خواهد بگويد كه اگر دهانم باز شود و بخواهم پليدي درون اين كساني را كه «خرقه بر سر صد عيب نهان» پوشيده‌اند بازگو كنم، حكايت‌ها دارم:
خرقه پوشي من از غايت دين‌داري نيست
پرده‌اي بر سر صد عيب نهان مي‌پوشم
رضا يعقوبي
29 خرداد 1396

 

 

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

طراحی سایت و میزبانی وب : نوین وب گستر