ابن سينا و فلسفه تحليلي / رضا يعقوبي
- توضیحات
- منتشر شده در شنبه, 02 شهریور 1398 03:39
- بازدید: 788
منتشر شده در روزنامه اطلاعات مورخ يكشنبه 3 شهريور 1398
درست است كه فلسفه تحليلي به عنوان يك مكتب مستقل در قرن بيستم شكل گرفت و نام فلسفه تحليلي بر آن گذاشته شد. اما ريشه و تاريخ اين سبك و روش فلسفهورزي به همان يونان باستان و آثار افلاطون و ارسطو برميگردد. شيوه غالب در فلسفه تحليلي اين است كه مفاهيم پيچيده را به مفاهيم سادهتر و واضحتر تحليل(تجزيه) كنند و بعد از وضوح و روشنسازي(clarification) كافي، به مسئله برگردند و آن را حل كنند.
اين روش در آثار افلاطون و ارسطو فراوان يافت ميشود. تحليلهاي دقيق و موشكافانه ابنسينا در كتاب برهان و كتابالحدود پيشتاز پژوهشهاي زباني فلاسفه تحليل زباني است. به همين دليل است كه فلاسفه تحليلي جديد اقبال زيادي به ابنسينا و پيروانش مثل توماس آكويناس نشان ميدهند و جنبش توماسگرايي تحليلي را بنا نهادهاند. دكتر ضيا موحد در كتاب تاملاتي در منطق ابنسينا و سهروردي، ابنسينا را در كشف فرمولهاي بوريدان و باركن مقدم ميداند و معتقد است قبل از سول كريپكي، ابنسينا نظريه او را در باب دلالتشناسي اسمهاي خاص ابداع كرده است(چون ابنسينا هم معتقد است كه اسامي خاص حد(تعريف) ندارند).
همچنين تيموتي ويليامسون در كتاب فلسفهورزي(doing philosophy) ابنسينا را در كنار كارناپ، كريپكي، باركان ماركوس از پيشگامان منطق موجهات محمولي (Quantified Modal Logic) دانسته است. و در كتاب «منطق موجهات به عنوان مابعدالطبيعه» (modal logic as metaphysics) در همين باره عنواني مجزا به ابنسينا اختصاص داده است و ميگويد نظريه باركان ماركوس 9 قرن پيش توسط فيلسوف ايراني، ابنسينا بيان شده است. آنگاه به عنوان شاهد، عبارتي از فن سوم منطق شفا را نقل ميكند «و اما قولنا "بعض الناس يمكن ان لا يكون كاتبا"، فانه قد يساوي من جهت قولنا "يمكن ان لا يكون بعض الناس كاتبا" و قد يخالفه و ان لازمه...».
نكته پاياني اينكه كسي كه موشكافيهاي خواجه نصير در اساسالاقتباس را ديده باشد كه تقسيمبندي قضايا به هليه بسيطه و هليه مركبه فقط يك رقم از آنهاست، خواهد ديد كه اين قضايا در اروپا و نزد كساني چون كانت و راسل و فرگه چگونه موضوعيت يافتهاند و تاريخ فلسفه تحليلي را به قرن بيستم محدود نخواهد كرد.
حسن ختام اين يادداشت نام بردن از كتابي است كه نوآوري بديع و زيبايي در جهت شكوفايي دوباره و تازه فلسفه اسلامي در جهان امروز و در چارچوب فلسفه تحليلي است. كتاب «فلسفه اسلامي تحليلي»(Analytic Islamic Philosophy) نوشته آنتوني رابرت بوث(Anthony Robert Booth) است كه با رويكرد تحليلي و منطقي فلاسفه اسلامي را تفسير كرده و مدعي است رويكرد تطبيقي ندارد و عملا در اين كتاب فلسفهروزي تحليلي اسلامي را از سر گرفته است.
آنتوني كني هم در جلد دوم تاريخ فلسفه غرب كه به ترجمه اين حقير در دست چاپ است ابنسينا را بزرگترين مابعدالطبيعهپرداز هزاره اول ميلادي ميداند و حسرت ميخورد كه چرا عربي بلد نيست تا بتواند آثار ابن سينا را به زبان اصلي بخواند. بالاتر از آن در پيامي كه براي قرائت در جشن رونمايي از ترجمه تاريخ فلسفه غرب فرستاد، اظهار داشت: «ابن سینا در طول قرون وسطی و بعد از آن بی تردید تاثیرگذارترین فیلسوف بعد از افلاطون و ارسطو بوده است و امیدوارم فلسفه ایران در عصر حاضر به همان شکوفایی اش در عصر ابن سینا برسد.».
رضا يعقوبي
31/ 5/ 1398
كتابشناسي:
تاملاتي در منطق ابنسينا و سهروردي، ضيا موحد، نشر هرمس، تهران: 1394.
المنطق، الشفا، منشورات مكتبه آيت الله العظمي مرعشي نجفي، قم، 1405 هجري قمري.
اساسالاقتباس، خواجه نصيرالدين طوسي، تصحيح محمدتقي مدرس رضوي، انتشارات دانشگاه تهران، بيتا.
Modal Logic as Metaphysics, Timothy Williamson, Oxford University Press, 2013.
Doing Philosophy, Timothy Williamson, Oxford University Press, 2018.
Analytic Islamic Philosophy, Anthony Robert Booth, Macmillan Publishers Ltd, 2017.
منبع:
http://neeloofar.org/index.php/critic/123-notation/1954-020698