اولين شروح آكادميك حافظ در چند دهة گذشته آغاز شدند و پيش از آن شروحي كه در دست بودند جنبة ذوقي و عرفاني داشتند نه پژوهشي. اگر اين تاليف چاپنشدة زنده ياد دكتر معين را در نظر نگيريم، حافظنامة استاد بهاءالدين خرمشاهي سلسلهجنبان شرحنويسي آكادميك و دانشگاهي بر ديوان حافظ بود و سطح علمي حافظشناسي و حافظپژوهي با اين اثر به ياد ماندني ايشان به مرتبة بالاتري رسيد. شرح دكتر سعيد حميديان هم كوشش ديگري در اين باره بود كه نشان داد دفتر شرح فني حافظ باز است و پذيراي كوششهاي تازهتر. اما در اين مجال به نكات كليدي و ويژگيهاي اساسياي اشاره ميكنم كه نشان ميدهد شرح زندهياد معين از جنبههايي بسيار پيشروتر و كوششي بينظير است و حاوی ویژگيهاي خاصي است كه باعث ميشود گام نهادن در وادي شرح حافظ بيش از پيش مشكل و نيازمند دقايقي شود كه كار را بر هر مولف تازهتري دشوارتر از هميشه كند.
ويژگيهاي بارز اين شرح كه گاه در شرحهاي پيشين (پيشين به لحاظ انتشار) مفقودند عبارتند از
1- ذكر اوزان عروضي و افاعيل شعر در ابتداي هر غزل (كه در شروح پيشين نيامده و من تنها در ديوان حافظ به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر ديدهام كه با شرح دشواريها و توضيح مختصري براي هر غزل همراه است).
2- تنها شرحي است كه همزمان با تصحيح شارح همراه است و به ذكر نسخه بدلها پرداخته است. (در حافظنامه و شرح شوق گاه به مناسبت شرح بيت اين اتفاق افتاده است).
3- تمايزگذاري و تفكيك دقيق مباحث با حروف اختصاري. اين كار همزمان هم از خلط مبحث جلوگيري ميكند هم به عقيده و نگرش مخاطب احترام ميگذارد. متمايز كردن تفسير از شرح فني باعث ميشود كساني كه ديدگاههاي متفاوت فكري دربارة حافظ دارند بتوانند در سراسر كتاب با شارح همراه باشند و از نكات كليدي و گرهگشاييهاي او بهره ببرند. همچنين باعث ميشود مباحث فكري، فني، ذوقي با هم خلط نشوند و هر شاني از شئون شعر حافظ در جايگاهي بيطرفانه بررسي شود. به علاوه نظم و دقت و سامان فراواني به پرداخت مطالب ميدهد كه علاوه بر نظم نگارش، نظم فهم مخاطب را هم به بار ميآورد.
4- اختصار و ايجاز در سراسر كتاب ديده ميشود. نه آن قدر كوتاه كه مخاطب، پرسشگر بماند و نه آن قدر مطول كه او را ملول كند. با چگالي بالا و ايجاز تمام نياز مخاطب را به سهولت و رواني تمام و بدون شرح گزاف و اطالة كلام برطرف ميكند.
5- معادلسازيهاي سره: مولف علاوه بر ارائة معادلهاي سره، تبارشناسي عربي يا فارسي واژگان را آورده و در اين زمينه كاري در خور ستايش كرده كه فقط از فرهنگنگار عالمي مثل او برميآيد. مثلا «ساقي= دهندة نوشابه و او را به پارسي چَماني «به فتح اول» گويند».
6- گرهگشاييهاي بيبديل: اختلاف شارحان دربارة معناي «سواد سحر» كه سحر را با فتح سين بخوانند يا كسر، و در نتيجه بدانند منظور حافظ جادو است يا سحرگاه، مشهور است. شرح ايشان گرهگشايي خاصي دارد: «چشم جادوگرت، خود عين نامة سِحر است كه در دلها كارگر افتد: و ما هذا الّا سحرٌ مبين. ولي برخلاف ديگر نسخهها خود، بيمار است (شعرا چشم يار را بيمار خوانند به جهت كيفيتي كه در آن است و بدان واسطه به چشم بيماران شباهت يابد و همان از محاسن دلبر است). لطيفة اين بيت از نظر ايشان اين است كه «اجتماع عين و سواد و نسخه با ملاحظة اينكه عين هم به معني چشم است اين بيت را پر از لطافت و نازككاري كرده است».
7- از توضيح واژگان دشوار كه هيچ از توضيح واژگان رايج هم غفلت نشده است. حتي «بو» هم معنا شده است.
8- اعتراض و پاسخ: دربارة شرح اختلاف برانگيز هر بيت يا اعتراض ناقدان به خود حافظ، اعتراض منتقد وارد شده و به آن پاسخ داده شده است. براي مثال نگاه كنيد به ص14: «مير غلامعلي آزاد در مصراع دوم از نظر عربيت اعتراض كرده كه جزاي شرط...»
9- نكات بيانشده دربارة هر بيت با علامتهاي اختصاري مشخص شدهاند كه در نوع خود بيبديل است و كار را بر مخاطب دوچندان ساده ميكند. اين علامتها مشخص ميكنند كه ايشان در هر بيت به چه نكاتي پرداختهاند و با دقت در آنها ميتوانيد دريابيد كه چقدر بديع و در شروح پيشين جاي خالي برخي از آنها احساس ميشده است: تج= تجزيه صرفي و نحوي، دس= دستور زبان فارسي، ص=صنايع بديعي، ل=لغت، م=معني و مفهوم، نك= نكتة باريك، دق=دقيقه، ع=عرفان، لط= لطيفه، مراعات= مراعات نظير. مثلا در شرح بيت اول غزل اول يعني الا يا ايها الساقي.. نوشتهاند: الا= حرف استفتاح و تنبيه، يا=حرف ندا، اَيُّ= مناداي مفرد و معرفه...
10- توضيح مناسبت غزل: بسياري از غزلهاي حافظ هر كدام بر حسب واقعهاي سروده شدهاند كه تشخيص آنها حتي بر اهل فن دشوار است. اما مولف اين نكته را در كار كرده است. مثلا مناسبت غزل «صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد» حيلة عماد فقيه بوده است (ص 348). اين كار كمك ميكند كه نگاهي انسانيتر به اشعار حافظ داشته باشيم و تمام ابيات او را حاوي حالات عارفانه و معناي باطني ندانيم و انعكاس جامعه و روزگار و آداب اجتماعي و سياست و تحولات تاريخي آن زمان را در شعر او ببينيم.
11- تفسير عرفاني و فكري: در كنار تمام اين موشكافيها، مولف محتواي عرفاني و فكري ابيات را به زباني ساده و روان بيان ميكند.
در پايان ميتوان گفت كه اين شرح از آن شرحهايي است كه ميتوان آن را به خاطر جامعيت، ايجاز، اختصار و بيان روشن با خيال راحت به نوآموز و علاقهمند نوپا توصيه كرد تا به دور از پيچيدگيهاي كلام شارحان ارتباط راحت و زوديابي با ديوان حافظ برقرار كند و در مواقع خاص و نكات فنيتر روشنگر پژوهشگراني باشد كه در شرح ايشان با معاني و تحليلهاي تازه روبرو ميشوند. مثلا كسي به زحمت تصور ميكند كه مصرع «يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت» حاجت به توضيح چيزي داشته باشد اما لغتي كه مولف نياز ميبيند دربارة آن توضيح دهد واژة «سبب» است: «به دو زبر، ريسمان، پيوند، وسيله، در اصطلاح چيزي كه بنفسه موجود باشد و از آن وجود ديگري حاصل آيد» (ص199). اين كتاب به نگارندگان ياد ميدهد كه چطور ميشود در عين ايجاز و اختصار و غناي علمي، شرحي جامع و مختصر نوشت كه هم اهل فن را به كار آيد و هم نوآموزان و مشتاقان را بينياز گرداند.
منبع: